شرح نی نامه بخش دوم

✅بشنو این نی چون شکایت می‌کند
کز جدایی‌ها حکایت می‌کند

🔵این نی: مولاناست
اول جمله شکایت را بر زبان آورده و در مصراع دوم کلام را به حکایت تغییر می‌دهد. مولانا اهل شکایت نیست و در مقام رضاست:

خُنُک آنکس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد

مولانا داستان دوری و جدایی را که خود تجربه کرده، در مثنوی حکایت می‌کند.

✅کز نیستان تا مـرا ببریده‌اند
در نفیرم مــرد و زن نالیده‌اند

🔵از روزی که مرا از اصل و خاستگاهم (نیستان: ملکوت) جدا کرده‌اند، همه انسان‌ها همراه با من ناله‌های جان‌گداز خود را سر داده‌اند و از درد فراق و جدایی نالیده‌اند.

او همه انسان‌ها را از روح الهی واحد می‌داند و لفظ زن و مرد را مجاز از همه انسان‌ها ذکر کرده است:

مُنبَسط بودیم و یک جوهر همه
بی‌سر و بی پا بُدیم آن سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سَرَه
شد عدد چون سایه‌های کُنگُرَه

گنگره ویران کنید از منجنیق
تا رود فرق از میان این فریق

سَرَه: زر خالص تمام عیار
کنگُرَه: بلندی‌های هرچیز و عموما آنچه بر سر دیوار قلعه و حصار سازند.
منجنیق: سنگ انداز و نوعی فلاخُن
فریق: گروه مردم از یک فرقه‌
(لغتنامه دهخدا)

✅سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق
تا بگویـــم شـرح درد اشتیاق

🔵قلبی میخواهم که از درد فراق تکه تکه و پاره پاره شده باشد تا بتوانم برای چنین دلی از درد اشتیاق به وصال سخن بگویم.
مولانا راه ارتباط معنوی را قلب می‌داند:

از دل تو در دل من نکته‌هاست
وه چه ره است از دل تو تا دلم

کسی که روزنه قلبش باز باشد، می‌تواند با ملکوت اتصال برقرار کند.

روزن جانم گشادست از صفا
می‌رسد بی واسطه نامهٔ خدا

نامه و باران و نور از روزنم
می‌فتد در خانه‌ام از معدنم

از نظر مولانا، قلب بی‌واسطه می‌تواند اسرار الهی را درک کند.

کدام قلب؟

قلبی که روزنه‌ای باز به سوی ملکوت در خود ایجاد کند:

یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید، همه شاه و امیرید

این تیشه چیست؟ رعایت اصول دین

دوزخ است آن خانه کان بی روزن است
اصل دین ای خواجه روزن کردن است.

اصل دین ایجاد روزنه در قلب است تا از این روزنه به ملکوت اتصال پیدا کند.

✅هر کسی که‌او دور مانْد از اصل خویش
باز جویــد روزگار وصــل خویش

🔵هر کس که از اصل خود دور شده باشد، در نهایت به اصل خود برمی‌گردد.
سیر کمالی موجودات و بازگشت به اصل دو نوع است:
۱-اختیاری که با راهنمایی انسان کامل است.
۲-اجباری که با مرگ جسم اتفاق می‌افتد.

برخی از بزرگان معتقدند طی کردن این مسیر بعد از مرگ بسیار مشکل است و عقبه‌های سختی در مسیر روح قرار دارد.

✅ من به هر جمعیتی نالان شـدم
جفت بد حالان و خوش‌حالان شدم

🔵برای یافتن همدم و همرازی که بتوانم درد فراق را با او در میان بگذارم، بین هر گروه و جمعیتی حاضر شدم و ناله‌ها کردم.
هم با آنان که حالات معنوی نازلی دارند (بدحالان) و هم با آنان که حال معنوی خوب دارند (خوشحالان) حشر و نشر کردم و درد خود را به همه گفتم.

🔹️نکته

شاید مولانا این نکته را مطرح می‌کند که اسرار معرفت و سلوک را برای همه بیان کرده‌است تا از این میان چه کسی یا کسانی ان را دریابند.

حکیم ملاهادی سبزواری درباره “این نی: مولانا” معتقد است که چون انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است و صفت قهر و لطف را همزمان دارد، پس با همه انسان‌ها چه خوب و چه بد، معاشرت می‌کند.

شنوندگان آوای نی ان دو گروهند:

۱- خوش‌حال
۲- بدحال

«خوش‌حال» در شعر مجاز از اهل معرفت هستند چون هرچه بیشتر از تعلقات خود رها شوند شادتر هستند و شادی در واقع بی‌نیازی است.
«بدحالان» دنیاگرایان و کسانی که وابستگی به دنیا و تعلقات آن دارند و این
وابستگی‌ها و دست نیافتنی‌ها باعث ناراحتی و حال بد آنهاست.

masnavijan@

#شرح_مثنوی_جان

✅هر کسی از ظنِّ خود شد یار من
از درون من  نجست اسـرار من

🔵هر کسی با توجه به شرایط خود و با گمان و اندیشه خودش با من یار و همراه شده ولی از اسرار درون من کسی آگاه نیست.
ما مثنوی و غزلیات را می‌بینیم و از خواندن‌ اشعار لذت می‌بریم اما درد و رنج مولانا در این راه را ندیده‌ایم و نمی‌دانیم چه سختی‌هایی را از سر گذرانده‌است.

ظنّ و گمان، انسان را به راه اشتباه می‌برد چون فرد می‌خواهد با مقایسه خود و دیگری در شرایط گوناگون به نتیجه‌ یکسان برسد که چنین امری نه تنها امکان‌پذیر نیست بلکه خطر آفرین نیز می‌باشد.

استاد فروزانفر در شرح این بیت دو وجه را بیان می‌کند:
اول اینکه نی را نی واقعی در نظر گرفته و می‌گوید: ممکن است شکایت نی باشد چون هر شنونده‌ای آهنگ و نوای نی را طبعاً بر حال خود منطبق می‌کند.
دوم اینکه نی در معنای استعاری خودِ مولاناست و این نیز درست است، زیرا مولانا را مردم روزگارش به‌خوبی نمی‌شناختند و مخالفانی داشت که نی و سماع را بدعت می‌شمردند.
یاران او نیز در شناخت درجه و مقام معنوی مولانا یکسان نبودند و هیچکس حقیقت او را چون شمس تبریزی و صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلپی درنیافته‌ بود.

حکیم سبزواری در شرح بیت فوق می‌گوید:
هر کس به اندازه ظرفیت وجودی‌اش از معرفت حضرت حق بهره‌مند می‌شود. لیکن انسان کامل به جهت آنکه آینه تمام‌نمای حضرت سبحان است مجلای کامل اسماء و صفات حق می‌شود.

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

https://t.me/masnavijan

درباره

فاطمه قوی نیت هستم و با مثنوی جان در خدمتتون هستم.

بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه