پادشاه و کنیزک ۷

✅ ای لقای تو جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بی قیل و قال

🔵ای طبیب الهی، دیدار تو پاسخ هر سوالی است.
به راستی که دیدار تو حل کننده همه مشکلات است. با دیدن تو، بی‌چون و چرا مشکل من حل خواهد شد.

یک نکته مهم:

انسان وقتی به یک پیر و راهنما برسد، دیدار پیر کافی است که شخص از درون آگاهی پیدا کرده و به پاسخ سوالاتش برسد.
چرا؟
چون آگاهی پیر و راهنما با شهود قلبی است و به صورت قلبی هم انتقال پیدا می‌کند و با علوم اکتسابی متفاوت است.

با یک دیدار تمام علوم اکتسابی هیچ می‌شود.

گر که افلاطون و لقمانی به علم
من به یک دیدار نادانت کنم

حکایت معروف دیدار دو شخصیت بزرگ؛ ابن سینا(فیلسوف) و ابوسعید ابوالخیر (عارف)
ابوسعید ابوالخیر و ابن سینا سه روز به خلوت سخن گفتند. پس از آن ابن سینا در خصوص ابوسعید به شاگردان گفت:‌ هرچه ما می‌دانیم او می‌بیند و ابوسعید در توصیف ابن سینا گفت:‌ آنچه ما می‌بینیم او می‌داند.

چطور بفهمیم کسی راهنما و پیر است؟
دریافتن پاسخ سوالات و هیچ نخواستن.

در دیدار با یک ولی و پیر، بدون هیچ حرف و سخن، مشکل حل می‌شود و این خاصیت همجواری با مردان خداست.
بسیاری از بزرگان در جوار اولیاء الله شاگردی می‌کردند و یا در مرقد یکی از اولیاءالله سکونت اختیار می‌کردند تا از نور آن ولی کسب فیض کنند.
امام محمد غزالی از نمونه این بزرگان است.

✅ ترجمانی هر چه ما را در دل است
دست گیری هر که پایش در گل است

ترجمان: مُعربِ ترزبان یا ترزقان
شخصی که کلامی را از زبانی به زبان دیگر بیان کند. مترجم، نمایان کننده

پای در گِل بودن: کنایه از در مشکل گرفتار شدن.

ترجمانی هر چه ما را در دل است:
یعنی آگاهی‌هایی از اسرار درون را در اختیار من می‌گذاری.

چون با دیدن آن پیر (طبیب الهی) بدون پرسیدن سوال، از درونِ سخنان پیر پاسخ خود را می‌گیرد.

هر زمان یکی از اولیای الهی به فردی توجه کند تا پایان عمر از او دستگیری خواهد کرد.

🔵ای دانای به اسرار نهان ، هر چه در دل ما نهفته است تو بازگو کننده ی آنی و تو از هر کسی که پای جانش در گِلِ مادیات گیر کرده است دست گیری می‌کنی.

استاد فروزانفر گوید: همچنانکه دیدار معشوق برای عاشق ، پاسخگوی هر سوال و گشاینده ی هر دشواری است وصول به ولیّ کامل و مرد خدا برای طالب همین حالت را دارد زیرا پیر ، تمام مطلوب مرید است. چنانکه معشوق ، تمام آرزوی عاشق است و پس از وصول به مطلوب و معشوق ، مشکلی در راه نمی ماند.
علاوه بر آنکه پیر، اشراف دارد بر خواطر سالک. از اینرو می‌تواند ترجمان و بازگو کننده ی اسرار و ضمائر او باشد و چون مرید را به مقام کشف برساند درِ اشراق را به روی او می‌گشاید و حاجت به بحث و مناظره ندارد. پیر مشکلات را بی‌قیل و قال از پیش پای سالک برمی دارد.

سوال و بحث تا وقتی وجود دارد که وصول حاصل نشده و طالب در راه است ولی پس از رسیدن و یافتن، دیگر محلی برای پرسش نمی‌ماند.

یک نظر پیر تا آخر عمر می‌تواند از فقیر دستگیری می‌کند و فقیر کسی است که واقعاً ظرفش از دانش و آگاهی تهی باشد.

پس در اینجا مولانا قصه زندگی خودش را می‌گوید که پای در گل بوده و از او دستگیری شده است. این دستگیری می‌تواند هم به عطار برگردد که در نوجوانی با او ملاقات داشته و هم به شمس تبریزی برمی‌گردد.

✅ مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
ان تغب جاء القضا ضاق الفضا

✅ اَنتَ مَولَی القَومِ مَن لا یَشتَهی
قَد رَدی کَلّا لَئن لَم یَنتَه

🔵ای یار برگزیده و پسندیده، خوش آمدی. اگر تو بروی و غایب شوی ، قضای بد پیش آید و فضا تنگ شود.

مرحبا: خوش آمدی، خیر مقدم. این لفظ را در زبان عرب برای تعظیم مهمان به کار می‌برند.

🔵تو سرور و مولای سالکان هستی. هر کس تو را نخواهد و مشتاق تو نباشد به راستی که تباه خواهد شد
ردی(ردا) و ینته(ینتهی) خوانده می‌شوند.
مصرع دوم اشاره به آیه ۱۵ سوره علق

مولا در این بیت به معنای پادشاه یا امام نیست. مولا یعنی سرور، سرپرست، مخدوم و توسعاً به معنای پدر.
مولا کسی است که دوست داشتن او بر اساس حُبّ است. فرد باید مولا را قلباً دوست بدارد و از ناحیه قلب بتواند ولایت او را بپذیرد.

پادشاه به طبیب الهی می گوید کسی که به تو اشتیاقی نداشته باشد و حبِّ تو در دلش نباشد در مسیر سلوک مردود است و کارش به انتها نمی رسد و عاقبت به خیر نمی شود.

حُبّ ِ پیر:

پایه و اساس فرهنگ عرفان ایرانی بر مبنای دوست داشتن ِ استاد و پیر است. پیری که آدم را به یاد خدا بیندازد.

در واقع مولانا عاشق کسی است که جلوه الهی گونه دارد. یعنی با دیدن او، پروردگار را در دلش می‌بیند.

✅ چون گذشت آن مجلس و خوان کرم
دست او بگرفت و برد اندر حرم

🔵 وقتی که دیدار شاه با طبیب الهی در آن مجلس انجام یافت و سفره کرامت برچیده شد، دست او را گرفت و به حریم خانه خود برد.
مولانا در این بیت به این نکته اشاره دارد که “مرید باید راهبر حقیقی خود را محرم اسرار دانسته و او را به حریم دل خود راه دهد و اسرار خود را به او بازگوید تا هر چه زودتر و مطمئن تر عقبه‌های سلوک را درنوردد.”

عقبه: راه دشوار در کوه، جای دشوار، گردنه
کنایه از امر سخت و دشوار

 

masnavijan@

#شرح_مثنوی_جان

درباره

فاطمه قوی نیت هستم و با مثنوی جان در خدمتتون هستم.

بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه