پادشاه و کنیزک ۵

✅ از ادب پرنور گشته‌است این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک

✅ بد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات رد باب

عزازیل:
طبق روایات یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت و عزازیل) که خدا آنان را به زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرّمات بپرهیزند. این فرشتگان اعتراض به انسان کرده بودند که چرا جرم و گناه انجام می‌دهند.
عزازیل پس از مدتی متوجه شد که از پس این امتحان برنمی‌آید، توبه کرد و معاف شد ولی هاروت و ماروت در زمین ماندند و با زنی به نام زهره آشنا شده و فریب او را خوردند، شراب نوشیدند و اسم اعظم را به او آموختند. هاروت و ماروت به جرم این گناهان تا رستاخیز درون چاهی در بابل معلق شدند.
در روایات آمده این زن جادوگر بود و موجب اختلاف بین آدمیان می‌شد.

عزازیل نام پیشین ابلیس بوده است قبل از قهر خداوند.

فلک گردون به برکت ادب نورانی شده است و به برکت ادب، فرشتگان پاک و معصوم شده اند.

ادب افلاک و فرشتگان چیست؟

مطیع امر الهی بودن.

کسوف آفتاب به سبب بی ادبی اوست و شیطان نیز به سبب گستاخی رانده ی درگاه حق شده است.

نیکلسون گوید:
مولانا چنین می‌اندیشد که هرگاه خورشید جسارت ورزد به اینکه از مسیر معین خود انحراف یابد کسوف وسیله‌ی تأدیبی است که خداوند بر او وارد می‌آورد تا او را منضبط سازد.

انقروی نیز دو وجه در توضیح مصراع اول آورده است:
وجه اول اینکه زشتی اعمال مردمان گستاخ حتی بر خورشید نیز اثر می‌گذارد و آنرا منکدر می سازد.

وجه دوم اینکه چون خورشید در فلک چهارم تنها است گاه به غرور دچار می‌شود.
پس حق تعالی برای تنبیه خورشید، نور آن را لحظاتی زائل می کند.

حکیم سبزواری: گستاخی از قمر است که پیش روی خورشید می‌ایستد و کسوف واقع می‌شود.

✅ از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب

✅ بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه ی آفاق زد

از خداوند توفیق ادب را خواهانیم، زیرا که بی‌ادب از لطف پروردگار محروم است.
ادب به معنی دانش، هنر، حسن معاشرت، راه و رسم و نگاه داشتن حد هر چیزی.

تادیب: نگاه داشتن خود از نکوهیده‌های کرداری و رفتاری

از نظر صوفیه ادب به چهار دسته تقسیم میشود.
۱- ادب شریعت
۲- ادب طریقت
۳- ادب حق
۴-ادب حقیقت

ادب مجموعه خصلت ها، احساسات و رفتاری دانست که ثمره فرهنگ روحانی است.
مولانا در ابیات پیشین تصریح کرده که آن شاه نسبت به حکیم الهی نهایت ادب را رعایت کرد، درست مانند احترامی که خلیفه‌ی دوم نسبت به پیامبر (ص) قائل بود.
سالک مبتدی باید نسبت به دلیل و پیر خود ادب را مراعات کند.

شخص بی‌ادب نه تنها خود را دچار بلا می‌کند، بلکه سراسر جهان را در آتش فتنه ی خود می‌سوزاند.
عده‌ای از مفسرین بی‌ادبی را ناسپاسی و ناشکری انسان از نعمتهای الهی بیان کرده‌اند. ناسپاسی و ناشکری فرد از نعمت‌های الهی، تنها فرد ناسپاس را دچار مشکل نمی‌کند بلکه همه افراد جامعه دچار مشکل می‌شوند.
چرا؟
چون افراد جامعه جدا از هم نیستند و به صورت شبکه‌‌هایی متصل، همه به هم وصل هستند. این اتصال هم در فکر است و هم در رفتار.
به عنوان مثال کسی که از بارش برف و باران و … اظهار ناراحتی و ناشکری می‌کند، نتیجه ناسپاسی او همه مردم جامعه را دچار مشکل می‌کند.
اگر خشکسالی و کم بارانی که نتیجه این بی‌ادبی پیش بیاید ، شامل همه افراد جامعه می‌شود نه فقط فرد ناسپاس.

✅ مایده از آسمان در می‌رسید
بی‌صداع و بی‌فروخت و بی‌خرید

✅ در میان قوم موسی چند کس
بی‌ادب، گفتند: کو سیر و عدس؟

✅ منقطع شد نان و خوان از آسمان
مانند رنجِ زرع و بیل و داسمان

رزق و روزی الهی بی هیچ رنج و زحمت و داد و ستدی از آسمان بر قوم موسی(ع) فرو می‌بارید.

اشاره به آیه‌ی ۵۷ سوره بقره:

و ابر را بر شما (بنی اسرائیل) سایه افکندیم و مَنّ و سَلوی را برای شما روزی کردیم و گفتیم که از رزق پاکیزه‌ای که به شما بخشیده‌ایم بخورید و آنان نه بر ما که بر خود ستم کردند.

منّ:
– ترنجبین، هر شبنم و قطری‌ای که از آسمان فرو ریزد و بر درخت یا سنگ مانده و منعقد شود و مثل صمغ خشک شود. طعمی شیرین مثل عسل دارد.
– شیره برخی درختان که از تنه آن خارج می‌شود و طعم شیرین دارد و در مجاورت هوا خشک می‌شود. این صمغ در درمان بیماری‌ها کاربرد دارد.
– غدای معجزه آسا که خداوند از آسمان برای قوم حضرت موسی(ع) فرو فرستاد.
– نعمت دادن، انعام کردن بر کسی بدون رنج و آزار (لغتنامه دهخدا)

سَلوی(سلوا): نوعی پرنده شبیه تیهو

در سوره بقره آیه ی ۶۱ آمده است:

و یاد آرید زمانی را که (شما بنی‌اسرائیل) گفتید: ای موسی! هرگز ما بر یک طعام نسازیم. پروردگار خویش را بخوان تا از آنچه زمین رویاند، سبزی و خیار و گندم و عدس، پیاز برای ما برون آرد.
بنی اسرائیل به دنبال نعمت‌هایی که یافتند به دل سیری و ناسپاسی افتادند.

به خاطر بی‌ادبی و ناسپاسی که داشتند نان و سفره ی آسمانی قطع شد و برای ما زحمت زراعت و شخم زدن و درو کردن باقی ماند.

✅ باز عیسی چون شفاعت کرد حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق

✅ باز گستاخان، ادب بگذاشتند
چون گدایان زَلّه ها برداشتند

بار دیگر که حضرت عیسی(ع) شفاعت کرد، حق تعالی طعام و ارزاقی برای آنان فرستاد
باز شوخ چشمان ادب را فرو نهادند و مانند گدایان برای ذخیره کردن، هر یک سهمی و قسمتی از سفره ی رزق الهی برداشتند.
این کار از حرص و طمع ناشی می شود.
گویی که اعتمادی به مُنعِم نیست که تکرار انعام کند.

زَلّه: باقیمانده‌ی غذایی است که مهمان با خود برد. در گذشته، صوفیه رسم داشتند که باقیمانده غذا را از خانه میزبان با خود برگیرند و ببرند.
زلّه برداشتن: کنایه از ناسپاسی و کفران نعمت.

 

https://t.me/masnavijan

درباره

فاطمه قوی نیت هستم. دبیر زبان و ادبیات فارسی و با شرح مثنوی جان با استفاده از شرح اساتید برجسته ادبیات در خدمتتان هستم.

بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه